sunday-6

پارت ۶ و عکس این پارتم کاپل مین کوک(مینجو وجونگ کوک)می باشد

امیدوارم ازاین پارتم خوشتان بیاید

http://8pic.ir/images/mnfszydy662bxow1o6se.jpg

پسرا وارد کلاس شدند اما هیچکسی توی کلاس نبود.
جین با سردرگمی روبه مدیر مدرسه کردوگفت:چرا اینجا کسی نیست؟
مدیر نیشخندمرموزانه ای زپوگفت:مگه قراره کی باشه؟نکنه فک کردید باید با بقیه دانش اموزا سریه کلاس بشینیدو ازاول ریاضی رو بخونید!
پسرا چپ چپ نگاه هم کردند…
مدیر:نه عزیزای دل من مدرسه میاید ولی شما درس های دیگه ای قرار یاد بگیرید…
مونی:فقط ما تنها؟
مدیر:بهله شما تنها….به ارتش ما خوش امدید پسرای ضدگلوله ی بنگتن…هه هه هه
مدیر درکلاسو محکم بستو رفت
کلاس که کلاس نبود متروکه بود …
شوگا با قیافه درهم گفت:واقعا میخوان مااینجا بمونیم؟صدساله تمیز نشده اینجا
جونگ کوک دستی رو میز روبه روایش کشیدگفت: پرازخاکه…
جی هوپ :جین کجاست؟
مونی:همینجا بود که …
جی هوپ:ولی الان نیستش..
جین با جارو و چندتا لکه و سطل اب داخل کلاس شد..
درحالی که نفس نفس میزد گفت:چرا وایسادید منو نگاه میکنید..نکنه میخواستید تو این کثیفیا بشینید زود باشید دست به کار بشید…
شوگا:اخ اخ چه دل دردی گرفتم برم دستشویی میام زود
جین:هه زرنگی فک کردی من گول میخورم…نخیر اقا نقش بازی نکن بیا این جارو رو بردارو شروع کن به جارو کشیدن
شوگا سرشو برگردوندوگفت:گندت بزنن بلد نیستی فیلمم بازی کنی…
خلاصه پسرا مشغول تمیز کردن کلاس شدند…
جی هوپ با صورت اخم کرده و چندشی زیر نیمکت هارو تمیز میکردوبا خودش میگفت: اه اه حالم بهم خورد بو موش گند کرده میده…
وی اینو که شنید زد زیر خنده و گفت:هیونگ مگه موش گند کرده از نزدیک دیدی؟
جی هوپ:ساکت..دارم تمرکز میکنم این ادامسرو بکنم
وی همچنان درحال خندیدن بود…
جونگ کوک:من میرم سطل ابو خالی کنم خیلی کثیف شده
جونگ کوک درحالی که قدم زنان اهنگ زمزمه میکردو سطل اب کثیف دوستش بود یهو با مینجو برخورد میکنه و کل اب سطل روی هردوشون خالی میشه….
همین که مینجو خواست جیغ بزنه جونگ کوک دستشو گذاشت رو دهن مینجو وگفت:هیش!….اگه جیغ بزنی همه میریزن بیرون و مسخرمون میکنن
مینجو با عصبانیت دست جونگ کوکو کنارزدو گفت:داری چیکار میکنی ببین موهامو لباسام تمام خیس شدند …اصلا این چی بودچه بو بدی میده حالم داره بهم میخوره
جونگ کوک خودشو به اون راه زدو اروم زیر لبی گفت:اب کف کلاس
مینجو چشماش گردو شدوگفت:چی؟؟؟؟؟؟؟تووو….
که دوباره جونگ کوک دهنشو گرفتو سریع از راهروهای مدرسه بیرون بردش…
مینجو:اه اون دست کثیفتو به لب من نزن ایییییش
جونگ کوک:خیلی خب متاسفم من از کجا میدونستم تو پشت دیواری کف دستمو بو نکردم که اونجایی …تقصیر خودتم هست خانوم جلوتو چرا نگاه نمی کنی؟
مینجو دست به کمر شدو گفت:جانم !!حالا منو مقصر میدونی؟ فک کردی پسر معروفی هستی شاه پریونی دیگه
جونگ کوک:چه ربطی داره …
مینجو:خیلی خوبم ربط داره اکثر پسرای معروف مغرورن مثل تو هیچ وقت اشتباهشونو قبول نمی کنن وبدنبال مقصر میگردن دقیقا عین کاری که تو الان میکنی
جونگ کوک خیلی اعصابش خوردشده بودومحکم مبنجو رو هل دادوگفت: برو کنار…..
مینجو هم خیلی عصبانی بودگفت:پسره….حتی معذرت خواهی هم نکردو راشو کشیدورفت…
رپ مون:میگما جونگ کوک خیلی وقته رفته اب سطلو خالی کنه ولی هنو نیومده یعنی اتفاقی افتاده؟
شوگا:چه اتفاقی افتاده برادر من…از زیر کار دررفته دیگه
جیمین:مگه همه مثل تو تنبلن ؟
شوگا با اخم برگشت به جیمین نگاه کردوگفت:سرت تو کار خودت باشه بچه…
جیمینم روشو برگردوندو ادای شوگارو دراورد
زنگ تفریح و موقعه خوردن ناهار شد…
پسرا کارو ول کردندو رفتن دستاشونو شستند و به سالن غذا خوری رفتند…
دنی :هی بچه ها اونجارو شازده دومادا اومدن برای ناهار
هانا:بریم کرم بریزیم؟
یورا:نکنه هوس نق های دنسارو کردی؟
هانا:نه نه غلط کردم میریم مثل خانومای باشخصیت میشینم
دنی یه تو سری محکم از پشت به سر هانا وارد کردوگفت:بدبخت..‌ترسو
هانا:آخ اونی …شکست ترک برداشت این سربیچاره من…خب بفکر خواهرتم که حرص نخوره گناه داره…
دنی یه نیشخند تمسخرامیزی به هانا زد…
جیسا:نگاه چقد طرفدارا امضا میگیرن
دنی:ایشالله روزیه ماهم میشه
هانا نیشخند مرموزانه و زیرکانه ای زدوگفت:هه هه اونوقت تمام پسرای خوش هیکل دورمون حلقه میزنه و امضا میگیرن
ودوباره با پشت گردنی دنی روبه رو شد.
هانا:ااااااای اوووووونی…..
جیسا :پاشید بیاید بریم سرمیز که شما بزرگ نمیشید..
هاناباتعجب دوروبرشو نگاه کردو گفت:جیسا اونی مینجو و ریکاویورا کجان پس؟
جیسا:یورا رفت جزوه از استاد بگیره ریکام که خودت میشناسیش همیشه تنهاجایی میره مینجو هم نمیدونم از قبل زنگ ازش خبر ندارم…
دنی:بابا بیخیالش بیاید بریم یه چی بخوریم شکم بدبختم هلاک شد که…
جیسا:راس میگه منم گشنمه بیاید بریم…
دخترا رفتن سرمیزکناری بی تی اس نشستند…
جی هوپ از رو صندلی بلندشدو دست زد وگفت:خانومای محترم توجه کنید الان وقت ناهاره وما خیلی گرسنه ایم قول میدم از تو خونه فردا امضا براتون بیارم الان دیگه برید و ناهارتونو بخورید ممنونم…
دخترا همگی باهم:بله…
دنی خندیدوگفت:انگار خواستگاریشون اومده چه بله ای هم میگن خخخخخخ
هانا:همینو بگو خخخخخ
جیسا:غذاتونو بخورید یعنی توهمه چی دخالت میکنن
جونگ کوک با عجله به سمت میز دخترا دوید…
کوکی:دخترا مینجو رودیدید؟
دخترا قیافه هاشون عین علامت سوال مونده بود..
هانا:نخیر ندیدیم….چیکارش داری؟
کوکی رد تو میزو گفت:اَه …
و دوباره به سمت درسالن دوید
مونی:هی کوکی کجا میری….جونگ کوک!!!!
اما توجهی نکرد…
دنی:پسره روانی زدرو میز گوشتم از بشقاب پرت شد بیرون …
هانا پوکید از خنده
دنی:کوفت…
جیسا هم خیلی خندیدوگفت:بیا گوشت منو بخور سیرشدم….
سرمیز پسرا….
جین:جونگ کوک چش بود؟
رپ مون:نمیدونم هرچی صداش زدم نایستاد
وی:اون پاکت تو دستش منو بیشتر کنجکاو کرده بود..
جیمین:ماشالله چشم که چشم نیس لیزره…
………..
جونگ کوک:خدایا حالا چطوری پیداش کنم..
به کلاس مینجو رفت و تنها کسی که تو کلاس بود ریکا که اونم خوابیده بود…
جونگ کوک اروم شونه های ریکا رو تکون داد….
ریکا با قیافه ژولیده سرشو از رومیز بلند کردوگفت:بله؟
جونگ کوک:مینجو رو ندیدی؟
ریکا:بنظرت منی که خوابم کجا میتونم مینجو رو دیده باشم؟
جونگ کوک دستی به موهاش کشیدوگفت:راس میگی….پیش دوستاشم نبود شمارشو بهم میدی؟
جونگ کوک شماره مینجو رو برداشت و بهش اس داد.‌‌‌
…….
مینجو:اه چی میخواد بهم بگه منو کشونده رو پشت بوم نکنه میخواد ازبالا پرتم کنه بخاطر حرفایی که زدم هه…
جونگ کوک درو باز کردو به سمت مینجو اومد
مینجو :چیه؟چی میخوای بهم بگی؟
جونگ کوک دستشو روبه مینجو دراز کرد:بیا بگیرش
مینجو:این چیه؟
جونگ کوک:فرم مدرسه است …بخاطراینکه فرمت کثیف شد اینو گرفتم برات..امیدوارم اندازت بشه سایزتو نمیدونستم..
مینجو پاکتو از دست جونگ کوک برداشت
کوکی خواست بره که دوباره روشو برگردوندوگفت:و…باید بگم که معذرت میخوام مقصرمن بودم…من مثل بقیه پسرای مغرور نیستم…
دستگیره درو گرفت که بازکنه….
مینجو:متاسفم…نباید اون حرفارو میزدم و ممنونم بابت لباس…
جونگ کوک نیم نگاهی انداخت و با یه لبخند ساده از پله ها پایین رفت….

 

35 نظر در “sunday-6

  1. مغز هانا از تو دهنش زد بیرون از بس زدم تو سرش ..پواهاهاهاهاهها
    این قسمتش پوکید خیلی باحال بود
    تیکه های منو هانا خیلی خنده دارن خخخخخخ

  2. عررررر سپی پاشو بریم انتقام گوشتتو بگیریم این غذا از گلو من یکی ک پایین نمیره
    ای جونم کوکیمون چ جنتلمن شدددددددد اولالا
    میرسیوووو مامانیییییو من برم درسیوووووو

    • اخ عجب عروس با معرفتی دارم من
      اره جنتلمن شده مشتی
      خواهشیووووووووعروسیوووووو توبرو درسیوووووو

  3. اخه کوکی خیلی مهربونه …

    آغا من عذاب وجدان دارم .. بزار یکمم هانا منو بزنه اینجور مساوی میشیم ^ ^ خخخخخخ

  4. خخخ پدر شوورم چه تمیزهههه!حالا اگه جین نبود یکیشونم کلاسه رو تمیز نمیکردن !!!چه جنتلمنی شده این کوکی واو
    مرسی مادری عالی بود ♡♡

  5. بچم کوکی چقد جنتلمن شده خخخخ
    اونی کی نوبت ریکا میشه پس:|من منتظرم همچنان
    عالی بود فایتینگ

  6. جیغغغغغغغ میگما عجب چیزی نوشتی خیلی داسیت باحال بود خیلی خیلی خوشم امد مخصوصا از عکسات خیلی نازن منتظر ادامه هستم بوس بوس

    • جدی؟؟؟؟ بسی ذوق مرگ شدم خخخخخ
      میگما من اسمت میبینم نمیتونم خودمو کنترل کنم بهت نگم پسرممممم شیرمردمممم هههه هههه بنده مادر جیمین میباشم ❤❤
      وشدیداااااا حس مادرانه عمیقی به یدونه بچم دارم
      خیلی خیلی خوشحال شدم داستان+عکسامو دوست داری وبابت نظرم بسیاااااار سپاس گذارم

          • منم خیلی خیلی خوشحالم فرزندم عروسم میشی اگه اشتباه نکنم نه؟

        • پسرممممم دنیامه به منو باباش رفته معلومه ناز میشه خخخخخ(اعتماد به نفسو داشتی؟)
          بهله رویا خانوم پس فامیل میشیم اگر اشتباه نکنم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *