See what your heart says-Part 1

درووووووووووووووود بر خانوم خوشگلااااااااااای وب

من اومدم با پارت اول داستان ” ببین قلبت چی میگه

شرمنده از آبجی مینای گلم قرار بود دیروز بزارم ولی نت نداشتم واقعااااااا سوری

خب بروبچ من دیگه بیشتر از این زر نمیزنم فقط اینکه خودتون بیزحمت پرت شین ادامه

وگرنه خودم پرتتون میکنم =))

pegah1

پارت اول:

توی خوابگاه دخترا:
ریان:سومین من گرسنمه چیکار کنم؟
سومین:خب برو یه چیزی بخور!
ریان:نه بابا تو چقد باهوشی من کشته ی این همه هوش توام.اصلا آبجی تو حیف شدی اینجا باید یه پرفسوری چیزی میشدی,خیلی ممنونم که اینقد علم گرانبهاتو واسه من هدر میدی تو…
_واقعا راست میگی اونی؟حالا این چه ربطی داشت؟
-هیچی عزیزم شما خودتو ناراحت نکن میترسم یه وقت زیاد به این ماجرا فکر کنی یهو مغذت هنگ کنه!
وپاشد و با خودش گفت:خدایا یکی از یکی خنگتر,خداچون قربونت یک کاری بکن این یکی راحت خر بشه.ورفت وپیش سه جون که سرش تو گوشی بود نشست و دستش رو انداخت دور گردن سه جون و گفت :اونی خوشگلم چیکارا میکنه؟ ببینمت امروز چقد خوشگلتر شدی اونی!
سه جون:ببینم ریان باز چه نقشه ای داری؟
ریان باخودش:ای بابا نشد ما بیایم مخ یکی از اینا رو بزنیم اینا بو نبرن از بس پابوام!ودوباره به سه جون گفت:آبجی جون دوس داری فردا برات پاستیل بخرم؟
سه جون :نه خودم دارم .
واز کنارش یه بسته پاستیل رو به ریان نشون داد.ریان که از گرسنگی خون جلوی چشمشو گرفته بود یکی محکم زد پس کله ی سه جون و گفت:یااااااااااا مکنه پاشو برو غذا درست کن دیگه مگه نمیبینی سونبتون گرسنه اس؟ببین اگه نری غذا درست کنی ها خودمو با نخ خیاطی دار میزنم کف همینجا به جون سومین راست میگم.
سومین که شنید یه چیزی که نزدیکش بود رو پرت کرد که بزنه تو سر ریان که ریان جاخالی دادو خورد تو ملاج سه جون بدبخت (یاه یاه حقته) سه جون شروع کرد به جیغ و داد کردن دیگه جنگ جهانیه صدم داشت شروع میشد که یکی در اتاقو به صدا در آورد.
سومین که از ترس اینکه یه وقت کسی نفهمه که اون یه چیزی پرت کرده تو سر سه جون بلند شد و نازشو میکشید و گفت:مکنه! اونی جون ببخشید باشه؟به مدیر چیزی نگیا!
سه جون:در عوضش چیکار میکنی برام هان؟
سومین همینطور مشغول منت کشی بود که ریان با سه تا پیتزا آمد تو و داد زد:هورا ,خانم هان دلش واسمون سوخته! اونیا بدوئید غذا.
اسم غذا که آمد سه جون دردشو یادش رفت و هجوم آورد به پیتزاها سومین هم همینطور و سه تایی مشغول شدن.
ریان:سومین!
سومین:هان
ریان: بزن شبکه KBS میخام اخبار هنرمندان ببینم.
سومین: سه جون پاشو بزنKBS میخام اخبار هنرمندان ببینم.
سه جون داشت غر میزد که ریان گفت : ای خدا اگه اینا رو با چسب ۴قلو میچسبوندی به زمین تاحالا کنده شده بودن,ببینشون ای خدا…ولش کنین شما ها حواستون باشه از اون تخمایی که زیرتونه خوب مراقبت کنین من خودم شبکه رو عوض میکنم!
وپاشد و شبکه رو عوض کرد اخبار تازه شروع شده بود.گروه LABUMرو نشون میداد سه تایی باهم گفتن اییییییییییییش ….!!!!
سومین:این دخترای افریته بازم دارن خود نمایی میکنن..اه واقعا که ازشون بدم میاد.
ریان:بزار گروهمونو دبیوت کنیم همچین روی اینارو کم کنم که…..
گروه بعدی که نشون دادBTSبود دخترا همه با هم داد زدن :وااااای خدای من
سومین:ووووویییی خدا نیگاشون کن روز به روز پیشرفت میکنن  و باحال تر میشن!!!
سه جون:عاااااشقشونم اونا همیشه نامبر وانه نامبر وانن …حرف ندارن!!!!
ریان:تو اصلا قیافه ها رو برو یکی از یکی خفن تر و جذاب تر….اونا با همه فرق دارن!!!
سه جون:اینکه معلومه دیگه اونا بنگتانن باید با همه فرق داشته باشن….
و این بحث ها ادامه دارد…..
همزمان توی خونه ی بنگتان :
رپمون کنترل رو برداشت و زد شبکه ی KBS و بادیدن گروه LABUM همشون گفتن:اووووووه. وبادقت نگاه میکردن…(تو رو خدا اینم گروهه که براش هوو میکشین؟؟ایش)
وی:هیونگ به نظرت این دختره خیلی صورت بانمکی نداره؟!
جی هپ: اوه اوه داداش نکنه چشتو گرفته؟!
وی: چی؟نه باباهیونگ من چشمم یکی دیگه رو گرفته….
همه پسرا باهم گفتن: چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جین بلند شدو آمد کنار وی نشست و گفت:داداش به من بگو کی چشمتو گرفته قول میدم خودم واست شلوار بالا بکشم!!!(جان؟تو به شلوارش چیکار داری؟)
شوگا: شلوار بالا بکشم نه عقل کل آستین بالا بزنم!!
جین:حالا همون چه فرقی داره شلوار که بهتره ،بیخیال وی بامن حرف بزن آخرش من به دردت میخورم نه اینا بگو!
وی که از همون اول معلوم بود قصدش شوخی کردنه به روی خودش نیاورد و با هیجان گفت: راست میگی داداش؟واقعا؟
جین به طرز بانمکی سر تکون داد.وی چشماش برق بدجنسی زد و پاشد و پشت به همه وایستاد وگفت:یعنی هر کی باشه؟هر کی باشه حاضری واسم شلوارشو یعنی چیزه آسینشو بکشی بالا؟
جیمین: وی تو واقعا جدی هستی؟؟؟؟بشین بچه شیرتو بخور!!
جین: حالا که داداشمون عاشق شده بزارین عشقشو بکنه…بگو داداش کوچولو….البته من کاری با شلوار اون ندارم مال تو رو میکشم بالا ….مگه من شلوار بالا کن بقیه شدم؟؟؟ واقعا که….
وی یواش یواش رفت طرف جی هپ و دست جی هپ رو گرفت و گفت:اینو میخوام داداش واسم بگیرش….!!!!
پسرا یکدفعه منفجر شدن .(البته به جز جین که فقط حرص میخورد)
جی هپ اعصابش خورد شد دستش رو کشید و گفت: مگه من بستنی ام که منو واست بگیره بچه پر رو؟؟؟!!!
جانگ کوک که غرق نگاه کردن TV بود با صدای بلند زد زیر خنده و با لحن بانمکی گفت: یونگی هیونگ تبریک!!!
جیمین: بیا داداشمون خل شد رفت!!
شوگا با تعجب نگاهش کرد و گفت: چته تو؟؟؟؟چی شده؟؟؟؟
جانگ کوک:هیچی هیونگ گند جدیدی که زدی تبریک….به مناسبت اینکه بدترین مد هفته شدی!!!!
و با این حرفش دوباره همه زدن زیر خنده شوگا قرمز شده بود  گوشاش دود میومد رفت TV رو خاموش کرد و گفت: چی؟فشیون تروریست؟؟؟؟ نه تو رو خدا به من…. به ستاره ی مد کره….میگن بد تیپ آه واقعا که مسخرس…جمعش کنین بابا
جین: یونگی جان اینکه چیز عجیبی نیست …و تو ته هیونگ جان خودم شخصا به عشقت رسیدگی میکنم…خجالت نمیکشی منو جلو این همه ادم مسخره میکنی ؟؟؟!!!
وی با همون خنده های بانمکش: خدایی داداش قیافت خیلی باحال شده بود…احساس مسئولیت تمام وجودتو گرفته بود…مگه نه بچه ها؟؟؟
همه خندیدند….جین: خیله خب الان احساس مسئولیت بهت نشون میدم داداشی!!
و افتاد دنبالش.وی هم از ترس پا به فرار گذاشت و از سالن خارج شد…
جی هپ هم پاشد رفت دنبالشون داد میزد: جین چیکارش داری آخه بدبختو؟؟؟مگه گناه کرده عاشق من شده؟؟راستش منم همچین ازش بدم نمیاد!! (جااااااااااان؟؟؟)
جین و وی اینو که شنیدن جفتشون خشکشون زد .
وی با ناز رفت جلو و گفت:وای هپی جونم راست میگی؟؟؟
جی هپ هم با خجالت سرشو تکون داد..(یکی نیست این دو تا عاشقو بگیره)
جین زد زیر خنده و دست میزد کمی اومد جلو دستشون روگرفت و گذاشت روی هم و گفت:اتفاقا خیلی هم به هم میاین!!!ته ته خب باهاش قرار بزار دختر خوبیه ها
جی هپ باز یه نازی اومد و گفت:فقط بخاطر جین اوپا قبول میکنم باهات قرار بزارما وگرنه….
وبعدش با چهره ای پر از عشوه مو هاشو زد پشت گوشش و ادای دخترا رو در آورد.(عشوه خرکی رو عشق است!)
جین: اوه عشوه هاشو برم!جی هپ اصلا اینو ول کن من خودم میخوامت!!!!
یعنی قیافه ی وی شده بود عین موز از نوع علامت تعجبش گفت:هیونگگگگ؟؟؟!!!!
جین: زهرمار برو بچه پی کارت اینقدم به دوست دخترم نگاه نکن!!!
از سر و صدا های اونا بقیه پسرا هم پیداشون شد و گفتن:چتونه شماها؟؟؟
وی:چه میدونم بابا این جین اومد من وجی هپ به هم برسونه اونوقت خودش عاشق جی هپ شده به من میگه(طوری که دقیقا ادای جین در میاورد )گفت:اینقد به دوست دخترم نیگا نکن!!!
همه حتی خود جین و وی هم میخندیدند .
رپمانستر:خدایا یه رحمی ام به من بکن اینم گروهه که من لیدرش شدم؟؟!! اون از اون شوگا که بدترین مد هفته شده اینم از این سه تا که درگیر یک مثلث عشقی شدن خدا میدونه از فردا قراره چی بشه!!!
جیمین: جینی خیلی بی معرفتی یعنی به همین زودی قول و قرارامون یادت رفت؟؟؟یعنی به همین راحتی تا یکی دیگه رو دیدی میخوای منو ول کنی؟؟؟!!! (ملت یکی منو بگیره لطفا)
جین رفت سمت جیمین و دستش رو انداخت دور گردنش و گفت: مگه میشه من ولت کنم خوشگله؟! تو تا آخرش بیخ ریش خودمی مثل مال بد که بیخ ریش صاحابشه!!!
جیمین: دستت درد نکنه دیگه!!!
جانگ کوک: ای خدا یکی بیاد این هندی بازیای اینارو جمع کنه ….ایشالا همتون به پای هم پیر شین من یکی که خل شدم این وسط….میرم یه چیزی بخورم…
وی: آهای مکنه صبر کن ما هم بیایم…
رپمانستر: بچه ها آماده باشین بعد از غذا باید بریم تمرین چیزی تا ضبط موزیک ویدئو نمونده ما هنوز رقصشو خوب تمرین نکردیم!!! اوکی؟؟؟
همه اوکی دادن و رفتن….
خوابگاه دخترا :
هرکی سرش گرم کار خودش بود ریان تو اینترنت میچرخید سه جون هم تمرین رقص میکرد و سومین هم که لیدر گروه بود مشغول برنامه ریزی واسه گروه و اینجور چیزا بود…
ریان: بچه ها میگم بیاین فردا یه سر بریم مرکز خرید…من میخوام واس خودم لباس بخرم و کلیییی وسایل لازم دارم!!
سه جون: شرمنده اونی منکه میخوام برم آرایشگاه نمیتونم بیام…
ریان: باشه بابا نمیخواد شما بفرما به خودت برس خانوم خوشگله!!
سومین: اونی من فردا قرار دارم نمیشه یه روز دیگه بری؟؟؟!!!
ریان با حرص: خدایااا این دو تا تا دیروز تو خوابگاه کپک میزدن جایی رو نداشتن برن حالا که من کارشون دارم…یکی میره خود سازی یکی دیگه قرار داره آخه اینا هم آبجی ان من دارم؟؟؟ …. نمیخواد دوست عزیز شما کشک خودتونو بسابین من خودم تنها میرم اَه…
سومین: ولی ریان فردا هوا خیلی گرمه بهتر نیس صبر کنی بعد ظهر با هم بریم؟؟!!
ریان: نه جانم شما نگران من نباش به قرارت برس!!
سومین:جدی میگم دیوونه یادته اون دفعه تنها رفتی حالت بد شد؟؟؟
سه جون: آره یادته داشتی میمردی؟؟!!
ریان: ای تو میترکی یه خدای نکرده بگی؟؟؟؟!! پس دستی دستی دارم خودمو به کشتن میدم نه؟؟؟ ولی میدونی چیه؟؟؟….هر چی هست بهتر از کل کل کردن با شما دوتا خنگوله!!!
سومین: ای بابا تو چقدر لجبازی دختر صبر کن بعدظهر برو دیگه.
ریان: نوچ! نمیخام من بعدظهر قرار دارم واسه بعدظهر لباس میخام نگران نباشین تنهایی اتفاقی نمی افته خب من میرم بیرون یکمی قدم بزنم.
ریان رفت و پشت سرش سه جون گفت: از این آدم لجبازتر ندیده بودم بخدا
سومین: نگران نباش وقتی میگه چیزی نمیشه  لابد نمیشه دیگه.
صبح روز بعد هر کس مشغول کار خودش بود ها خیلی گرم بود و با این حال بازم ریان رفت بازار و اتفاقی که نباید می افتاد…
پایان پارت۱

………………………………………………………………………..

بینم دوستان چطور بود؟؟

خوشتون اومد؟؟؟؟؟

میگم به نظرتون چه اتفاقی میوفته؟؟

منکه ندانم ولی اگه نظرات خوشمزه باشه همه با هم میفهمیم چی میشه!!!

34 نظر در “See what your heart says-Part 1

  1. راست میگه دیگه به وی بگو بشیسنه شیرشو بخوره …خخخخخ….سلوم عشقم من همون فرحنازم این اکانت جدیدمه …اسممو عوض کردم ..خوبی ؟؟؟ داستانت خیلی بالحاله …دمت گرم …منون که زیاد گذاشتی …منتظر ادامشم …بوووس

    • هموووووون زن میخواد بر من….یکی نیس بگه عاخه کی به فضاییا زن میده؟؟!!
      سیلان آبجی گلی…خوبم شما چطوری؟؟؟
      باحالی از خودتونه بابا…دم شماااااهم سوپر هات
      کلا مدل من همینه زیاد زیاد میذارم خوشحال شین…
      حتماااااااااااااااا بوووووووس

        • منم عااااااااااشقتم آجی….داستانه من خیلیی طولانیه واسه همین زیاد میذارمش ولی قول بدین تا آخرش ذوق کنین خسته نشینااااا….آخه مامانم که فهمید داستانم سیصد صفحه شده برداشت خیلی شیک زد تو برجک مبارکم گفت بسه دیگه چقدر مینویسی مردم خسته میشن اینو بخونن!!!!!!!!
          یعنی برجکم ریخت داغوووووووون ویران شد با اون حرفش بعدشم خندید بهم یعنی به این میگن ساپورت!!!
          ولی از داسیه من هنوز خیلی مونده من خودم دارم با داستانم زندگی میکنم….البته تعریف نمیکنماااااا اصلا فقط چون یه ساله باهامه اینو میگم…
          من داغونم آجی بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

          • خخخ…داغون چیه اجی جونم….یه نویسنده واقعی با داستانش زندگی میکنه دیگه ….خخخخ….فدات عشقم ….مامانت شخصیت مثل مامان منه دیگه ..کلا علاقه زیادی به تخریب روحیه من و بعدشم باز سازی روحیه ام داره ….مادرن دیگه چه میشه کرد…خخخ…فایتینگ نفس ….موفق باشی

          • اووووووووف اون نویسنده افعی که گفتی داغونم کرد دمت سوووووووووووووووووپر هات بابا روشنم کردی حسابیییییییییی!!
            خخخخخ مامان من اهل ترور کردن نیستا ولی خب صادقانه برجک میترکونه من بعد اون تشویقش کلی از داستانو خلاصه کردم…راستش خیلی نقشه ها دارم براش که طولانیش میکنه!!
            فدای توووووووو….راستی آجی خیلی دوست دارم داستانتو بخونم نمیشه یه خلاصه ای چیزی بزاری ازش که منم بتونم دنبالش کنم؟؟؟!!

  2. یکی پیدا نمیشه شلوار منو بالا بزنه …..خخخخ….این شلوار بالا زدن جین منو نابود کرد …خخخخخخ….خیلی باحال بود ممنون…فایتینگ عشقم

    • خخخخخخخخخخخ منکه تو این ماجرا سررشته ای ندارم ولی جینو دیدم حتما میگم بیاد برات شلوارتو بالا بکشه….میگم تو خودت مورد داری؟؟؟
      موردت عین وی نباشه فقط!!!
      خخخخخخ فدا مدااااااا
      نادو فایتیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییینگ

      • جین شلوارمو بال بکشه؟؟؟؟؟جیغغغغغغ ..منو این همه شده بختی محاله ….موردم شگر گروه …شوهر بنده ….شوشو ….همون شوگاست …. البته عشق اولم همون هوپیه…کلا بچه های بی تی اس ارزش شلوار بالا زدن دارن …موافقی ؟؟؟خخخخخخخ….من برم تو افق محو شم..خخخخ

        • زشته فرحناز…..من به جین میگم شلوار شوکولاتو بالا بکشه مال تو رو چه کنم دیگه خودم نوکرتم هستم برات بالا میکشمش….
          خخخخخخخخخخخ عاقا نمیشه هپی رو دادم وی خوردش البته اگه جین بزاره لی واسه شوگولی باوشه ….
          جییییییییییییییییییییییین پاشو بیا باس شلوار بالا بکشیم براشون بدو پسر کوش پس؟؟؟؟؟؟؟؟
          اصلا بنگتانو باس درسته قورت داد…..نه نرو حالا وایستا جین بیاد میخوایم شلوارتونو بالا بکشیم ..!!

          • خخخخ….عاشقتم اجی جونم …خخخخ….فدات …فایتینگ …شلوارمم یه کاریش میکنم …خخخخخ

          • خخخخخخخخ من داغونتم دخییییییییییی ۳>
            خخخخخخخخخخ نه اونو بزار من برات حلش میکنم بابا
            فدای تو بشم فایتینگ

  3. ♥♥♥♥♥♥♥♥
    سلام یه سوال برام پیش اومده
    تو توی ویس یا همون ویسگون اسمت ریان نیس؟!
    اگر که هستی تو ویسگون زدم وسط خال میشناسمت

    • سیلان عشقم …. نه فدااات من نیستم من فعلا الان نه واتس دارم نه لاین نه هیییییییچ کدومشو….بعد از سومین گوشی که خیلی شیک زدم منهدم کردم الان تو تنبیهمو گوشیم اندروید نیس =”((

  4. همین الان رسیدم خونه شیرجه زدم رو لپ تاپ که بیام بخونم ?
    شوگا که بدترین مد شده بود ?? خخخخ
    اونجا که رپ مونی میگه اینم گروهه من لیدرش شدم? عالی بود
    قیافه رپ مون میومد جلوم درحالی که دستشو زده به کمرش زل زده به افق ?
    عشقم هوپی که دیگه هیچی ?? موهاشو که میزنه پشت گوشش ?? وای فرض کن.
    عه گروه Laboum…خخخخ آرایششون خیلی خزه خز ? یه آهنگ دارن اسمش اینه sugar sugar
    شنیدی؟! من که همش قیافه شوگا میاد جلوم وقتی میگن sugar sugar ?
    ببخشید دیر اومدم بخونما 🙂 در جریان هستی چی شده بود ?

    • نخوری لب تابو بچه آرام باش!!!
      خخخخخخخ اوره دیگه ولی بیشتر حق وی بود فشین تروریست بشه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :دی
      خخخخخخخخخخخخ خودشم دسته کمی نداره لیدر جان مغز جذابه ها لی یه جاهایی از وی ام فضایی تر میشه !!
      هپی کلا از حرکات دخترونه لذت میبره اینقدر حرص میخورم اونجری با آهنگ سیستار میرقصه تازه جیمینم شیر میکنه برقصه ای خدااااااااااا
      ایییییییییییییییش واقعا بدم میاد ازشون مینا اصلا نیگاشونم نمیکنم خیلیییی لوسن!!
      عاقا من فضولیم گل کرده تو از دیروز کجا بودی هان؟؟؟(این صدای عادمی بس فوضوله نخواستی جواب بدی ام فدای سرررت فسقلی)

      • خدایی قبول دارم…داشتم با خودمم میگفتم وی که بیشتر بهش میخوره (البتــــــــــــه فقط وقتایی که شلوار گشاد میپوشه… بدبخت تیپش خوبه)
        برنامه weekly idol این جدیده…رپ مونی ادای یه فیلمو درمیاره 😐 خخخخ باحال میگه ولی من فیلمشو دیدم شبیهش نیستا همینطوری چرت و پرت میگه ولی خنده داره .
        هوپی که شغلشه…فقط ادای این بدبختا رو درمیاره…گرلز دی و سیستار و هعــــــــــی!
        خیلی منم گفتم حالا کمپانی ان اچ مدیا یه گروه دختر تشکیل داده حتما خیلی چیز خوبین 😐 طول نکشید که از زندگی سیر شدم 😐 حرفمم پس گرفتم
        خب من دیروز صبح که از ۷ تا ۱۲:۳۰ کلاس بودم تا با بچه ها جون کندیم ساعت ۱:۳۰ رسیدم خونه.رفتم حمام (خخخخ دارم دقیق میگم) ناهار خوردم یه نیم ساعت خوابیدم رفتم آرایشگاه.شب رفتیم عروسی تا ساعت ۳-۳:۳۰٫٫٫این از این…صبح با بابام رفتم بیرون فک کنم ساعت ۸ بود..بماند تو ماشین مثه جنازه افتادم…ساعت ۲ برگشتم خونه.عصر دخترخالم اذیت میکرد رفتیم دنبالش که ببریمش بیرون.دیگه با خاله و فک و فامیل رفتیم پارک تا اومدم خونه و بیام پای نت شد این ساعت 😐 شجره نامه شد 😐

        • خخخخخخخخ نخیر لباساشم میزنه پاره پوره میکنه اصلا استایلشم فضاییه!!
          کدوم مینا؟؟؟؟؟؟موخوام ببینمش کدوم میگی؟البته ویکی آیدول جدیدو ندیدم….
          هپی قصد عادم کشی داره مینا من خودم میخورمش گفته باشممممممممم
          خخخخخخ حال بهم میزنن مینایی..اییییش…
          یعنی این توضیحات دقیقت منو تو مد تو عمودا محو کرد اون از توضیحت واسه مونوپاد اینم از این واقعاااا ممنون بخاطر این همه توجه :دی

          • کدومو میخوای ببینی؟ فیلمه یا weekly idol؟
            من دیگه تصمیم گرفتم سر اینا با تو و صبا بحث نکنم.
            یکیشون اسمش سولبینه اعتماد به مرگه اعتماد به مـــــــــرگ
            خخخخخخ خواهش میکنم عشقم

          • خخخخخخ هر دوش!!
            خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ نه خداییش تصمیم عاقلانه ای بود آورین!!
            اییییییییییی واقعا چندشن واقعاااا
            منم خواهش میکنم همینطوری الکی عشقی چیه مگه؟؟!!

    • ممنون فاطمه جونم =)))))
      میگم آبجی من احساس میکنم قبلا عین همین کامنتو جواب دادم …. توهمه یا نه؟؟؟
      وای خدایا دارم خل میشم

    • اورههههه اونم چه نقشایی….البته من بیشتر سعی کردم اخلاقای خود پسرا رو ملاک قرار بدم!!
      مرررررررررررسی عزیزم:*******************

  5. اجی جونم اینم خلاصه داستانم …البته ادامه ای درکار نیست فعلا ..چون من فعلا درگیری دارم ….
    ماجرای یه دختر به نام ماریاست که وارد یه دانشگاه میشه .(تا اینجا که تکراریه)
    دختر اصلا اهل عشق و عاشقی نیست و به شدت درس خون و باهوشه …ولی یه دفعه متوجه میشه عاشق یه پسر تو دانشگاه شده….عاشق جیمین….همه فکر میکردن جیمینم عاشق اون ماریاست…تو اوج لحضه ی ای که ماریا منتظر ابراز عشق جیمین بود ..جیمین یه اعتراف هولناک بهش میکنه….میگه که عاشق یکی دیگست …یه پسر ….یعنی جین…….ماریا دلش میشکنه…دنیا سرش خراب میشه ولی نمیتونه جیمینو اونقدر ناراحتو توی اون اوضاع ببینه….برخلاف تمام عقایدش حاضر میشه که به جیمین کمک کنه تا به عشقش برسه …ماریا پا روی قلب شکستش میزارو تمام هوششو برای رسوندن جیمین به جین به کار میبره …ولی این به اون راحتی هاهم نیست…برسر راهشون چند تا مانع هست….یکی دوست دختر پول پرست جین به نام کمینهی و دیگری دوست پسر مخفی مینهی به نام جیکوب…

    • هعیییییی ماریا کوچولوی طفلییییی=(((((
      خب دیگه جیمین عاشق جین بوده کاریشم نمیتونسته بکنه!!
      فرحناز؟؟؟
      آجی تو قبلا یه بار دیگه ام خلاصه رو به من گفته بودی نه؟؟؟
      نگو که توهم زدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *