Hate Instead Love 1

سلام سلام 

خداروشکر مامانم بهم تبلتم رو داد و کاور  فیکم رو درست کردم

اینم قسمت یککککک

hate instead love _fanfic

باورش نمیشد! وی چقدر میخوره! چجوری چاق نمیشه؟ با چشای خستش بهش نگاه کرد: وی بسه دیگه بچه ها تو بار منتظرن.

وی سرشو میاره بالا و با چشمای مظلومش نگاه میکنه: ولی یه ذره دیگه! باش؟

ولی جونگ کوک بی تفاوت به حرف وی بلند میشه و سویچش رو میگیره. وی بدون هیچ مخالفتی کتش رو پوشید و همراه جونگ کوک از خونه خارج و سوار ماشین شد.

در راه هردو ساکت بودند. فکر جونگ کوک مشغول بود… اون برای وی حکم یه اسباب بازی رو داشت نه یه دوست! فقط به عنوان یه دوست بلد بود ازش سو استفاده کنه ولی نه! حتی اگه وی هم اینجوری بود نمیتونست ازش بگذره. چون… اون تنها کسی بود که تو این دنیا دوسش داشت.

۷ دقیقه ی بعد روبروی ورودی  بار بودند

وارد بار که شدند به اطراف نگاه کردند و دنبال بچه ها گشتند که بهونگاه وی به جیمین برخورد و جیمین و وی چشم تو چشم شدن. وی نمیتونست چشم ازش برداره

جونگ کوک با قیافه ی نگرانی به وی نگاه کرد : وی؟ کجایی پسر؟ خوبی؟

ولی وی بدون توجه به جونگ کوک فقط تو اون چشم ها خیره شده بود. نمیدونست چرا ولی یه حس عجیب ولی شیرین سرتاپاش رو فراگرفت یه حسی که هیچوقت احساسش نکرده بود…

هوپی که متوجه سنگینی نگاه اون دوتا شد پرید وسط : هی ته ته !!! بیا اینجا

وی تازه به خودش اومد و متوجه هوپی و مونی که اونجا بودن شد! نگاهش رو از جیمین گرفت … دست جونگ کوک رو گرفت و با هم پیش بقیه نشستن به طوری که وی روبروی جیمین … هوپی و رپ مون کنار هم و جونگ کوک هم کنار وی بود

همه میخندیدند و جوک میگفتند ولی تموم این مدت وی فقط داشت به جیمین نگاه میکرد نمیتونست چشم ازش برداره.. داشت دیوونش میکرد

بعد از مدتی جی هوپ و رپ مون رفتن گوشه ای مشغول صحبت شدن و کوکی هم رفت دستشویی و جیمین و وی تنها موندند. بینشون سکوت بود. جیمین داشت با تبلتش بازی میکرد

وی نمیتونست تحمل کنه. سعی کرد بحثی رو با جیمین شروع کنه ولی نمیدونست چی بگه

به جیمین نگاهی کرد که یهو جیمین سرشو بالا آورد

– هی وی!! وی بودی دیگه؟

با حرف جیمین به خودش اومد و تو چشماش نگاه کرد

– آه.! اوهوم.. تو هم جیمینی؟

– بعله! میگم… میای بازی کنیم؟

با کنجکاوی و تعجب به جیمین نگاه کرد. هیجان تو صورت جیمین موج میزدو

– چه بازی؟

– ماشین بازی دیگه!! با تبلتم.

وی یه لبخند پر معنایی زد و از جاش بلند شد و کنار جیمین نشست. حدود ۱۰ دقیقه داشتند بازی میکردند. وی ۲ بار و جیمین ۴ بار برد. اونقدر غرق بازی شده بودند که متوجه کوکی که  با تعجب به اونا نگاه میکرد نشدند. از همون موقع که از دستشویی  اومده بود دید که هردوتاشون سرگرم بازی ان. تا حالا هیچوقت وی رو اینقدر خوشحال ندیده بود. یه حس عجیبی پیدا کرد. شبیه….. حسادت

آروم به سمتشون اومد و کنار وی نشست ولی انگار نه انگار! هیچکدومشون متوجه کوکی نشدن. گلوش رو صاف کرد: اهیم اهیم

سر هردونفرشون همزمان بالا اومد و به کوکی زل زدند

– چیه؟ چرا اینجوری عین خر بهم زل زدید؟

وی: چون تو هم عین خر مزاحم شدی 😛

تا جونگ کوک خواست حرفی بزنه رپ مون و هوپی اومدند و کنار جیمین نشستند. هوپی نگاهی به جیمین و وی که با حالت جدی بازی میکردن انداخت : آخخخخخ! جیمین! نگو اون بازی مزخرف رو نشون وی دادی!

رپ مون: هوپی منصف باش! اون بازی مزخرف نیس. چون تو هی میبازی اینو میگی! هه! تازه.. هیچکس تو این بازی حریف من نمیشه! یوهاهاهاها

جیمین پوزخندی زد: هوم؟ واقعا؟ پس لازم شد یه روزی یه بار بازی کنیم تا بفهمیم کی بهتره!

هوپی پرید وسط حرفشون: حالا وللش! نظرتون در مورد یه مسابقه چیه؟

همه همزمان گفتند: چه مسابقه ای؟

هوپی: هرگروهی بیشتر بتونه مش روب بخونه برنده هست ..( مثلا من چیزی درباره ی اینکه الان چی نوشتم نمیدونم )

همگی موافقت کردند. رپ مون داور شد و بقیه هم قرعه کشی کردند و به دو گروه  جیمین و هوپی ….. وی و کوکی تقسیم شدند.

تو مسابقه دوبار جیمین و هوپی و یه بار وی و کوکی بردند.چون وی سعی کرده بود زیاد نشخوره ولی هوپی و جیمین که خیلی خوردند حالشون بد شد. رپ مون که وضع هوپی رو دید دستپاچه شد: من هوپی رو میبرم خونش! فعلا!

و با عجله رفت

وی به جیمین که رو صندلی نشسته و چشماش رو بسته بود نگاه کرد و رو به کوکی گفت : جیمین حالش خیلی بدهتو هم همینطور. برو خونه بخواب. من جیمینو میبرم خونش.

– ولی…..

جونگ کوک خواست مخالفت کنه که وی جیمینو بغل کرد و سریع رفت.

جونگ کوک هم از بار بیرون اومد و وی رو دنبال کرد : داره کجا میره.؟ این که راه خونه ی خودشه! داره چیکار میکنه؟

ماشین وی روبروی خونش ایستاد و جونگ کوک با فاصله از ماشین وی نگه داشت.

دید که وی جیمینو بغل کرده و وارد خونه ی خودش شده!

نمیتونست باور کنه! چرا؟ چرا وی اونو برد به خونه ی خودش؟

در سکوت به صدای قلبش گوش داد و به در ورودی آپارتمان خیره شد!

.

زیاد بود نه؟ خخخخخخخخ  امیدوارم خوب شده باشه!!

نوشته شده در Hate instead Love توسط negar_jungkook. افزودن پیوند یکتا به علاقمندی‌ها.

درباره negar_jungkook

نگار هستم 14 سالمه! تو ساری زندگی میکنم ولی اصلیت خوزستانی هستم! تو BTS کوکی رو بیشتر از همه دوس دارم و 3 ساله که کی پاپرم رنگ مورد علاقم مثل کوکی قرمزه و سیاه هم دوس دارم و علاوه بر بی تی اس گروه BtoB رو هم دوس دارم و اینکه یه دختر نا آروم هستم و خیلی هم احساسی!! خخخ همه میتونن گریمو در بیارن!!! کم عصبانی میشم و متولد بهمن هستم... همگی.....خوشبختم

17 نظر در “Hate Instead Love 1

  1. وااااااااااااااااااایی
    ینی الان کوکی ویو دوس داره ولی وی جیمینو؟؟؟؟؟؟؟
    چ جالب
    اوی جون داستانت گشنگه
    ادامهههههههههه
    ادامههههههههههه
    میسی ک زیاد گذاشتی :-))

    • سلام سلام
      مرسی تو خوبی؟ خخ
      واقعا؟ خخخ ممنون
      چشم حتما.. قسمت دوم رو میارم.
      ممنونننننن

  2. آجی کوچولو می دونی منم خوزستانیم ^^ ! هم استانی شدیم و دوتامون رنگ قرمز و کوکی رو دوست داریم خخخ^^ ! داستانت عالیه آجی کوچولو ادامه اش رو بزار ^^ ! تو هم لطفااااا برای داستان من نظر بزار ^_^ ! منو هم خواهر بزرگ تر خودت بدون ^^ و من هم تو رو خواهر کوچولوی عزیز و دوست داشتنی خودم می دونم ^_^ !

  3. سلام نگار جون …کارت عالیه …بی صبرانه منتظر ادامه داستانتم ….دمت گرررررررم…اگه رمزی شد بهم خبر بده …بوس

  4. قسمت دوممم خوندمااا….لطفا بیشتر بزار …کارت حرف نداره …..فایتینگ …..ادامه بده دوست خوبم …با ارزوی موفقیت برات….

  5. ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ باید بری پایین تر 🙂
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬بازم برو
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬منتظر موضوعاتی دیگه؟ یا لینک ؟ امکانات؟ باید بری پایین تر 🙂
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬خسته نشدی اینقدر رفتی پایین؟
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬اوووووف چه جونی داری تو….
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬من که خسته شدم…. این همه پله رو اومدم پایین!؟
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬بعد اونوقت چجوری می خوای بیای بالا؟
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬خیلی جون داری!
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ تو رو خدا نرو پایین!
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬من مردم الان….
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ بخدا…. دیه …. نمی تونم…
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ کولم کن!
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ مرسی که کولم کردی 🙁
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ بیا آواز بخونیم خستگی مون در بره
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ بری باخ آی بری باخ
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ لای لای لاهاهاهاهای
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ داری می رسی!
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ رسیدی!
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ نرسیدی
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ خیلی خب…
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬ گناه داری…
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬
    ╬♥═╬
    ╬═♥╬باشه حالا که اومدی پایین باید بری پست منم نظر بدی

  6. سلام آجی یه سوال الان این فیک ویکوکیه یا وی مینی؟؟؟؟تروخدا ویکوکیییییییییی…من ویکوکی دوست……:-(:'(+خوشم آمد ازفیکت منتظرقسمت بعدم…موفق باشی آجی:-*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *